loading...
مطالب جالب
abbas بازدید : 3 شنبه 12 مرداد 1392 نظرات (0)

روسری اذیتت می کنه ؟ دلت می خواد وقتی قدم می زنی باد توی موهات بپیچه ؟
وقتی کـفـتر رو کله ات ریــــــــــــــــــــــــــد می فهمی حجاب مصونیت است نه محدودیت

 

 خواهرم دوستشو آورده خونه.مامانم هیچی نگفت
 حالا همین دختره رو اگه من آورده بودم.... واویلا بود
همیشه بین بچه ها فرق میذارن بعد می گن نه همشون یه اندازه برامون عزیزن

.

.

.

دختر خاله به بچشون اشاره کردن و گفتن بچم خیلی با ادبه و فحش نمیده و کودک در جواب گفتن خفه شو

.

.

.

مامانم رفته مسافرت , خونمون از فرط شلوغی و کصافط , مثه خرابه های هیروشیما , بعد از انفجاره بمبه !
بابام : کاش یکی می اومد خونه رو حسابی تمیز می کرد , بیست تومن می ذاشتم کف دستش !
من : پول بده من تمیز می کنم !
بابام : لازم نکرده ! تو پول بده , خودم تمیز می کنم !

.

.

.

داشتم برای امتحان دانشگاه ، تو خونه تقلب مینوشتم ، خواهرم به مامانم به شوخی گفت : ببین داره چیکار میکنه ؟؟ تقلب مینویسه ...!!!!
.
مامانم موند چی بگه ، اومد تقلبو پاره کردو گفت : ما تو این خونه نماز میخونیم......!!

.

.

.

یه رفیقی داشتم خیلی کمبود محبت داشت
روز تولدش از طرف بانکی که توش حساب داشت براش اس.ام.اس اومده بود:
"تولدتان مبارک"
اینم ورداشته بود جواب داده بود:
"خیلی ممنون شما اولین کسی هستید که تولدمو بهم تبریک گفتید...."!
مردم داغونن بخدا

.

.

.

پسر داییم دهه هشتادیه مدرسه غیرانتفاعی ثبت نامش کردن سالی 3 میلیون !
یادش بخیر ناظممون میگفت فردا 500تومن کمک به مدرسه با خودتون بیاریدخونه ما میریخت به هم

.

.

.

ﺩﻳﺸﺐ ﺑﺎ ﺩﻭﺱ ﺩﺧﺪﺭﻡ ﺣﺮﻑ ﻣﻴﺰﺩﻡ
ﺍﺯﺵ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﻋﺰﻳﺰﻡ ﭼﻲ ﺗﻨﺘﻪ؟ ﮔﻔﺖ :
ﻣﻦ ﺗﺎﭖ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭﻙ ﭘﻮﺷﻴﺪﻡ ﺗﻮ ﭼﻲ
ﭘﻮﺷﻴﺪﻱ؟ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻡ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻱ
ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻱ ﺑﺎ ﻳﻪ ﺭﻛﺎﺑﻲ ﺁﺑﻲ ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ
ﻗﻄﻊ ﻛﺮﺩ
ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻢ ﺑﺎﺑﺎ ﻭ ﺩﺍﺩﺍﺷﺶ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻛﺖ ﻭ
ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻣﻴﭙﻮﺷﻦ

.

.

.

یه داداش کوچیکم (6 سالشه) تو یه فرشته کوچولویی! میگه نه, من یه خدام !!!!!
داداشه خود بزرگ بینه من دارم؟؟

.

.

.

بچم دو سالشه الان یه ماهه به من میگه دایی محسن
نه دایی داره نه محسن داریم !!! امکان داره آدم تو این سن توهم بزنه ؟
فک و فامیله داریم؟

.

.

.

.

نشسته بودم یه هو مامانم از آشپزخونه اومد، بی مقدمه شروع کرد درباره فلفل صحبت کردن که: میدونستی فلفل لاغر میکنه و ضد سرطانه؛ بعد نشست دو ساعت از خاطرات گذشتش و غذاهای خوشمزه و پر فلفل عمه اش حرف زد
آخرش معلوم شد فلفل از دستش در رفته، ریخته تو (شاممون).
ینی همچین مامان توجیه کننده ای دارم من!
فک و فامیله داریم؟

.

.

.

یکی از دغدغه های بچگیم این بود که میرفتم دستشویی

نمیدونستم کدوم طرفی باید بشینم…

.

.

.

امروز ناهار آبگوشت داشتیم

طبق معمول منو و داداشم سر استخون قلم ، دعوامون شد !

… مامان از تو آشپزخونه داد میزنه :

چتونه خونه رو گذاشتید رو سرتون

مگه شما سگید که بر استخون دعوا میکنید ؟

صد بار گفتم استخونا برا باباتونه !!

.

.

.

شامپو خریدم روش نوشته:

این محصول را روی سرتان بریزید و موهایتان را بمالید سپس آبکشی کنید!

من میخواستم بریزم تو دهنم قرقره کنم،خدا خیرشون بده آگاهم کردن

.

.

.

اینایی که هر کاری در توانته براشون انجام میدی آخرش بهت میگن :

مگه من ازت خواستم ؟؟؟

” یعنی با آر پی جی ” بزنی لهشون کنی بازم کمه… خالی نمیشی !!!!

.

.

.

وقتی می پرسی چیزی میخوریین ؟

اونی که میگه : من یکی دو لقمه باهات میخورم…

جدا موجود ترسناکیه ))

.

.

.

میدونی لذت بخش ترین لحظه زندگی کیه

وقتی یه عطسه میکنی از ته دل

یعنی انگار ری استارت میشی !

.

.

.

مامان بزرگمو بردن رادیولوژی

اومده میگه خیلی خوب بود، خوب شدم !

.

.

.

واقعا کی فکرشو میکرد یه روز خود آجیل مشکل‌گشا هم بشه مشکل یه ملت؟

 

.

.

.

یه سوالی از صبح تا حالا ذهن مارو درگیر کرده

ببینین شما میتونین بهش جواب بدین؟

اگه “مردان آنجلس” یه زن همراهشون بود

بازم میتونستن ۳۰۰سال با خیال تخت بخوابن!؟

.

.

.

من شخصا به خودکشی اعتقاد ندارم، مگر اینکه پسوُردم لو بره!

.

.

.

مامان بزرگم خیلی مریض بود

و در ضمن دکتری که همیشه میره پیشش مطبش باز نبود

به هزار زحمت راضیش کردیم بره پیش یه دکتر دیگه

وقتی رفتیم داخل،معاینه که تموم شد مامان بزرگم گفت:

آقای دکتر یه چیزی بنویس فعلأ خوب بشم

تا چند روز دیگه برم پیش یه دکتر درست حسابی .

۷سال درس خوندشُ شست مثل رخت پهن کرد رو بند! =))

.

.

.

ﻫﯿﭻ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﺖ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺨﻮﺭﻩ

ﺭﻭ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﺍﮐﺴﭙﻠﻮﺭﺭ، ﺑﺎﺯ ﺷﺪﻧﺶ ﯾﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻪ،

ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻧﺶ ﯾﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺩﯾﮕﻪ !

.

.

.

یکی بیاد به مامانم بگه من شکمو نیستم

فقط نسبت به غذاهای توی یخچال احساس مسئولیت میکنم

.

.

.

یه جوری درباره آدما قضاوت کنید که اگه

یه روزی خلافش بهتون ثابت شد شرمنده خودتون نشید !

.

.

.

پسر داداشم ۸ سالشه معلم مدرسشون

تلفن کرده به مامان بچه گفته شما به این بچه چی یاد میدین؟

ازش پرسیدم چهار مزه اصلی چیه؟

پسرتون میگه: خیارشور/چیپس/ ماست موسیر/ زیتون!

.

.

.

تلفن خونمون زنگ خورد برداشتم بجا اینکه بگم الو بله

گفتم بلو اله

طرف هم قاطی کرد گفت سلو الام

.

.

.

یکی از سرگرمی های مورد علاقم اینه که

یه پچه ی ۳ تا ۶ ساله رو بغلش میکنم و دور خودم میچرخم

تا سرش گیج بره ، بعد میذارمش  رو زمین تا راه بره

بعد میشینم نگاه میکنم که چطور هی میخوره به در و دیوار …:D

حتما امتحان کنید !

.

.

.

از کسانی که تو کامپیوتر شون

فایلها رو با اسمهایی مثل hjkhkjkh ذخیره میکنن

توقع اتاق مرتب و جمع و جور نداشته باشید ))

.

.

.

رفتم گلفروشی گفتم آقا این گل طبیعیه؟

یه دختر بچه ۵ ساله ای اونجا بود گفت پــَ نَ پــَ سزارینه!!

به جون خودم

من تا ۱۲ سالگی فکر میکردم بچه ها رو لک لک ها از آسمون میارن !

.

.

.

وقتی داری به شدت دنبال چیزی میگردی

همون چیزی رو پیدا می کنی که دفعه پیش شدید دنبالش می گشتی

.

.

.

بدترین شکست عشقی عمرمو کلاس سوم خوردم

که فهمیدم جایزه ها رو مامانم می خریده می داده به معلما

.

.

.

ﻣﻦ ﻫﺮﭼﯽ ﺻﺒﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﺭﻭ ﻏﻠﺘﮏ ﺧﺒﺮﯼ

ﻧﺸﺪ . . .

ﺍﻻﻥ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﮐﻪ ﻏﻠﺘﮏ ﺑﯿﻮﻓﺘﻪ ﺭﻭﻡ ﺧﻼﺹ

ﺷﻢ ﺑﺮﻩ |:

.

.

.

از تفریحات نسل ما :

بچه که بودیم می رفتیم از این بستنی لیوانیا میخریدیم

وختی میخوردیم لیوانشو میذاشتیم بین گلگیر و تایر

تا وقتی که حرکت میکنیم صدا موتور گازی بده !

.

.

.

گوشی ام رو گذاشتم رو airplane mode

از طبقه ۱۲ ام پرتش کردم تو هوا

افتاد خورد و خاکشیر شد…

نمیدونم این چه قابلیت مسخره ایه!

کار نمیکنه که…:|

.

.

.

مامانم اگه حوصلش سر بره یه پرتقال میگیره پوست میکنه

و با چاقو هر تیکه از پوستشو به هزار تیکۀ کوچکتر تبدیل میکنه

تا اینکه ما بریم  نجاتش بدیم.

.

.

.

از گفت و گوهای رایج من و مامانم

میتوان به گشنمه و کوفت بخوری اشاره کرد

.



.

اینایی که زنگ میزنن از خواب بیدارت میکنن

بعد میگن عه ببخشید خواب بودی ؟؟

دانشمندا هنوز در موردشون به نتیجه خاصی نرسیدن

.


.

.

.

ﺧﺪﺍﯾﯿﺶ ﺍﺳﺘﺮﺳﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﺳﮑﻨﺎﺱ ﭘﺎﺭﻩ

ﺑﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺗﺎﮐﺴﯽ یا اتوبوس ﻫﺴﺖ ﺩﺭ هیچ عملیات مافوق سری نیست !

.


.

پانتومیم بازی میکردیم دخترخالم رفت هی ادا اطوار در اورد

بعد سه رب هیشکی نفهمید اخر گفتیم خب چیه؟

گف تیکه کلام مهران مدیری که میگف میشه بسه؟

.


.

.

لذتی که توی باز و بسته کردن درِ باتریِ کنترل تلویزیون

موقعِ تماشای تلویزیون هست،

توی تماشای خود تلویزیون نیست !

.

.

.

پسر عموم استاد دانشگاهه ، استاتوس داده…شاگردام ازم نمره میخوان چکار کنم؟
منم زیرش کامنت گذاشتم به عمه مون فکر کن…
تا حالا 200 تا لایک گرفتم از دانشجوهاش
.
.
.
.
.
.

ﻫﺰاﺭ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﻫﻢ ﻧﺮﯾﻦ ﺗﻮ ﺍﻓﻖ |:

ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎ ﻗﺎﻃﯽ ﻣﯿﺸﻪنامردﺎ |:
ﯾﮑﯽ ﭘﺮﺍﯾﺪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻪ ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺷﺪﻩ

.

.

.

یکی از فانتزیام اینه برم یه تحقیقاتی بکنم بفهمم مسی یه رگش ایرانیه(مثلا اقاش اینا).
بعد اونم کلی حال کنه... بعد یواشکی بگه فارسی هم بلده و اینا...
بعد بع عنوان نماینده ملت و کیروش راضی کنمش بیاد تیم ملی ایران بازی کنه برامون

( چه حالی میده)...

بعد بیاد و بازی کنه ولی بازم نریم جام جهانیو از بارسا هم بندازنش بیرون

بعد
با دلال بازی بیارمش استقلال کنار آرش بحرانی فوتبالشو فراموش کنه.....

دنیا شاکی بشن که چرا لذت دیدن بازیشو تو جام گرفتیم ازشون
و خلاصه همه بیفتن دنبال اینکه کی این کارو کرده منم افقی نباشه که حتی توش گم و گور شم..

 

 

 

S A L I  J O O N

 

 

 

آقا من موندم تو این عکس

اونی که ویرگول رو گرفته بالا دقیقا به چی فکر میکنه !؟

 

S A L I  J O O N

 

نامردا ۳ نفری ریختن سرم

 

S A L I  J O O N

 

خاله یه قاشق دیگه هم بده !

 

S A L I  J O O N

 

به جون خودم سه روزه دارم دنبالت میگردم

پیدات نیست که نیست !

 

S A L I  J O O N

 

این تصویر استحکام کامیون های موجود در ایران رو نشون میده !

 

S A L I  J O O N

 

بسه دیگه هیچی نمیخوام بشنوم !!

 

S A L I  J O O N

 

یه بوس میدی !؟

گاز نگیرین فقط !

 

S A L I  J O O N

 

و اما ….. !

مرگ خاموش که میگن اینه !

 

S A L I  J O O N

 

همه با هم جمیعا

رحم الله من یقرا فاتحة مع صلوات !!!!

 

S A L I  J O O N

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 18
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 3
  • بازدید سال : 26
  • بازدید کلی : 422